شعر و اشک

نیست در کس جرم و وقت طرب می گذرد

شعر و اشک

نیست در کس جرم و وقت طرب می گذرد

سکوتی سرد درثانیه هایی که قلبم نمیداند بطپد یا بایستد بیخوداز خود فقط امیدوارم که توراببینم شاید که قلبم طپیدن را از سر بگیرد ولی ای وای که فرشته نجات من با آتش این عشق قلب کسی دیگر را به طپیدن وا میدارد ای وای ای وای من چرا منتظرم قلبم که پیش از آرزویم ایستاده است

000000حدس می زدم شبی جوابم کنی

وقصرکوچک مراخراب کنی

سرقرارعاشقی همیشه دیرمی کنی

ولی برای رفتنت عجب شتاب می کنی

من ازکنارپنجره نگاهت می کنم

وتونام دیگری ؛مراخراب می کنی

چه ساده درازای یک نگاه خاندی

هزارمرتبه زخجالت ابی می کنی

به خاطرتومن همیشه باهمه غریبه ام

توکمترازغریبه مراخراب می کنی

وکاش گفته بودی ازنگاه اولت

که بعدازمن دوباره دوست انتخاب می کنی

نظرات 1 + ارسال نظر
بغض گرفته پنج‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:56 ب.ظ http://www.kebriya.blogfa.com/

سلام مهربون
وبلاگت خیلی زیباتر شده و قلمت ....
آرزو می کنم که همیشه سبز باشی وماندگار
بدرود مهربون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد