سکوتی سرد درثانیه هایی که قلبم نمیداند بطپد یا بایستد بیخوداز خود فقط امیدوارم که توراببینم شاید که قلبم طپیدن را از سر بگیرد ولی ای وای که فرشته نجات من با آتش این عشق قلب کسی دیگر را به طپیدن وا میدارد ای وای ای وای من چرا منتظرم قلبم که پیش از آرزویم ایستاده است
000000حدس می زدم شبی جوابم کنی
وقصرکوچک مراخراب کنی
سرقرارعاشقی همیشه دیرمی کنی
ولی برای رفتنت عجب شتاب می کنی
من ازکنارپنجره نگاهت می کنم
وتونام دیگری ؛مراخراب می کنی
چه ساده درازای یک نگاه خاندی
هزارمرتبه زخجالت ابی می کنی
به خاطرتومن همیشه باهمه غریبه ام
توکمترازغریبه مراخراب می کنی
وکاش گفته بودی ازنگاه اولت
که بعدازمن دوباره دوست انتخاب می کنی
سلام مهربون
وبلاگت خیلی زیباتر شده و قلمت ....
آرزو می کنم که همیشه سبز باشی وماندگار
بدرود مهربون