شعر و اشک

نیست در کس جرم و وقت طرب می گذرد

شعر و اشک

نیست در کس جرم و وقت طرب می گذرد

من به دنبال تو با بای برهنه  ***تو جون و تازه ای من بیر وکهنه

شد زندگانی زندان غم*** دریای اشک چشمان من

تا زیادم برده ای از یاد  عالم رفته ام ***  هیچ کس جز غم نمی برسد فراموش تو را

ای عمر شیرین از تو سیرم**** بگذر از من تا بمیرم

یک جرعه ی آن مست کند هردو جهان را****چیزی که لبت ریخت به بیمانه ام امشب

از من بگریزید که می خورده ام امروز ****با من منشینید که دیوانه ام امشب


ترسم که سیل کوی تو را بگیرد ****ای بی خبر از گریه مستانه ام امشب

بچه که بودم

اتاقی پر از ابر داشتم

انگشت های مادربزرگ

جعبه مهربان مدادرنگی بود

چیزی شبیه رنگین کمان چشمهایم را نقاشی می کرد

خسته تر از همیشه از درد دل شکستن ****سر خورده بودم از عشق دراتظار مردن

جستم از دام به دام آر گرفتار دگر****من نه آنم که فریب تو خورم بار دگر
شد طبیب من بیمار مسیحا نفسی****تو برو بهر علاج دل بیمار دگر