شعر و اشک

نیست در کس جرم و وقت طرب می گذرد

شعر و اشک

نیست در کس جرم و وقت طرب می گذرد


بی دل وخسته در این شهرم و دلداری نیست----غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
شب به بالین من خسته بغیر از غم دوست-------- زآشنایان کهن یارو برستاری نیست
یا رب این شهر چه شهریست که صد یوسف دل----به کلافی بفروشیم و خریداری نیست
فکر بهبود خود ای دل بکن زجای دگر---که در این شهر طبیب دل بیماری نیست
نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:36 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد