شعر و اشک

نیست در کس جرم و وقت طرب می گذرد

شعر و اشک

نیست در کس جرم و وقت طرب می گذرد

در تاریکیه شب 3 شمع روشن کردم اولی برای بودنت , دومی برای دیدنت و سومی برای بوسیدنت .در آخر هر 3 را خاموش کردم برایدر آغوش گرفتنت

خودمو گول میزدم توی دو رنگی نمیخواستم ببینم اون دل سنگیت می دیدم داشتی یواش یواش می رفتی اما خواستم خوش باشی توی زرنگی هی می گفتم دل خوش فردا می مونم واسه خوندن تو بودی تنها بهونم هی می گفتم به خودم همش خیال همه این حرفا یه شوخی می دونم تو چشات برقی نبود مثل گذشته تازه فهمیدم از این حرفا گذشته من همونیم که بودم تو داری عوض میشی من همونیم که بودم تو داری عوض میشی

0000000

: نمیخوام بگم که قدر یه دنیا دوستت دارم... چون دنیا یه روز تموم میشه... نمیخوام بگم که مثل گلی... چون گل هم یه روز پژمرده میشه... نمیخوام بگم که سیاهی چشمات مثل شبهای پر ستاره اس... چون شب هم بالاخره تموم میشه... نمیخوام بگم که مثل اب پاک و زلالی... چون اب که همیشه پاک نمیمونه... نمیخوام بگم که دوستت دارم... بلکه من عاشقتم... چقدر سخته هر لحظه با تو بودن اما از تو دور بودن...

بچه ها شوخی شوخی به گنجشکها سنگ می زنند... و گنجشکها جدی جدی می میرند... آدمها شوخی شوخی زخم می زنند... و قلبها جدی جدی می شکنند... و تو شوخی شوخی لبخند می زنی... و من جدی جدی عاشق میشم

سکوتی سرد درثانیه هایی که قلبم نمیداند بطپد یا بایستد بیخوداز خود فقط امیدوارم که توراببینم شاید که قلبم طپیدن را از سر بگیرد ولی ای وای که فرشته نجات من با آتش این عشق قلب کسی دیگر را به طپیدن وا میدارد ای وای ای وای من چرا منتظرم قلبم که پیش از آرزویم ایستاده است

000000حدس می زدم شبی جوابم کنی

وقصرکوچک مراخراب کنی

سرقرارعاشقی همیشه دیرمی کنی

ولی برای رفتنت عجب شتاب می کنی

من ازکنارپنجره نگاهت می کنم

وتونام دیگری ؛مراخراب می کنی

چه ساده درازای یک نگاه خاندی

هزارمرتبه زخجالت ابی می کنی

به خاطرتومن همیشه باهمه غریبه ام

توکمترازغریبه مراخراب می کنی

وکاش گفته بودی ازنگاه اولت

که بعدازمن دوباره دوست انتخاب می کنی

میان خستگی هایم صدایی آشنا باشد به دنبال کسی هستم که دستانش پر از امید میان شهر چشمانش پر از عشق و صفا باشد به دنبال کسی هستم که در این وادی غربت میان این همه دوری برایم تکیه گاه باشد به دنبال کسی هستم که تقدیمش کنم دل را و او هم با نگاه من به خوبی آشنا باشد به دنبال کسی هستم که چون دریای بی پایان برایم بی کران باشد و آرام و نهان باشد به دنبال کسی هستم که مانند شقایق ها همیشه عاشق و شیدا و لیکن00000000000

نیست در کس  جرم و وقت کرم می گذرد*** چاره آنست که سجاده به می بفروشیم

دیشب هوس دل غمگینم بگرفت ****اندیشه یار نازنینم بگرفت

گفتم بروم از پی دل تا آنجا****  اشکم بدوید و آستینم بگرفت

اشکم بدوید و آستینم بگرفت

نیست در کس جرم و وقت کرم میگذرد *** چاره انست که سجاده به میخانه بفروشیم

رفتم برای  رفتن!!!!!!!!!!

زندگی شاید افروختن سیگاری باشد ،
در قاصله رخوتناک دو هم آغوشی .

یا عبور گیج رهگذری باشد
که کلاه از سر بر می دارد و به رهگذری دیگر
با لبخندی بی معنی می گوید
"صبح بخیر"

زندگی شاید آن لحظه مسدودی ست
که نگاه من ؛ در نی نی چشمان تو
خود را ویران می سازد

و در این حسی است
که من آن را با ادراک ماه
و با دریافت ظلمت خواهم آمیخت

آه ...
سهم من این است
سهم من این است
سهم من ؛ آسمانی ست که آویختن پرده ای ؛
آن را از من می گیرد

همای اوج سعادت به دام  ما افتد****  اگر تورا گذری بر مقام  ما  افتد

دوش ز دست رقیب ساغر می  خورده ای ****من به خطا رفته ام یا تو خطا کرده ای

امشبی  را که در آنیم غنیمت  شماریم **** شاید ای جان نرسیدیم به فردائی دگر

اوا  هه واری  من همو  عاشقانی  گریان**** تو بویی  هق هق ی که نینینت  دچوا  بوو  آسمان

یک جرعه ی آن مست کند هردو جهان را****چیزی که لبت ریخت به بیمانه ام امشب

بی حاصلم از عمر گرانمایه فریبا***گر جان نرود دربی جانانه ام امشب

من به دنبال تو با بای برهنه  ***تو جون و تازه ای من بیر وکهنه

شد زندگانی زندان غم*** دریای اشک چشمان من

تا زیادم برده ای از یاد  عالم رفته ام ***  هیچ کس جز غم نمی برسد فراموش تو را

ای عمر شیرین از تو سیرم**** بگذر از من تا بمیرم